آریامآریام، تا این لحظه: 13 سال و 4 روز سن داره

آریام عشق زندگی مامان و بابا

قلبم رو تکراره

1393/7/12 22:14
نویسنده : مامانی
1,309 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها علاقه خاصی به نقاشی و رنگ آمیزی پیدا کردی. شبکه پرشین تون یه برنامه آموزش نقاشی داره. همزمان با برنامه شروع میکنی به نقاشی و تقریبا نود درصد مثل نمونه نقاشی میکشی. خیلی هم با دقت رنگ میکنی و سعی میکنی هر چیزی رو به رنگ واقعی خودش رنگ کنی. البته فعلا ماژیک و مداد شمعی از هر چیزی برات مناسبتره چون نوک تمام مداد رنگیهات میشکنی تا تند تند بتراشی...

یه بار خودم صورتت رو نقاشی کردم...خوشت اومد و هر شب میگفتی مامان با وسایلت من رو شکل پیشی کن

کارتون my little pony شدیدا ذهن و فکرت رو درگیر کرده و از همه بیشتر از اسب سفیدی که مژه های خیلی بلندی داره و به قول خودت خیلی خانومه خوشت اومده...سفارش عروسکهاش رو هم به خاله دادی تا برات بیاره...

24 شهریور یه ترس و دلهره حسابی به ما دادی. از رو صندلی پریدی پایین و رو دست راست افتادی زمین. نیم ساعتی گریه کردی و یه کم آروم شدی. گفتیم بریم خونه عمه شاید حواست پرت بشه و آرومتر بشی. اما خیلی بیقراری کردی و مجبور شدیم بریم بیمارستان تا از دستت عکس بگیریم. دکتر شیفت گفت ظاهرا که چیزی نیست اما باید دکتر ارتوپد هم حتما معاینه ات کنه. خلاصه تا فردا که رفتیم دکتر و گفت فقط یه ضرب دیدگی شدیده، مردیم و زنده شدیم. نمیدونیم از دست این شیطنتهای تو چیکار کنیم. دایم داری از رو مبل و صندلی میپری و پشتک میزنی و با اینکه دیدی ممکنه چقدر درد داشته باشه، باز هم شروع کردی از رو صندلی بالا رفتن....خدا حافظ همه شما وروجکها باشه...

خودت موقع خواب بالشتت رو گذاشتی زیر دستت...خیلی درد داشتی کوچولوی من

برات آلبالو خشک گرفتم، خیلی خوشت اومد و به بابا گفتی امروز تمشک خوردم، جات خالی بود بابا. کلمه دقیقا هم شده ورد زبونت. میگی مامان دقیقا منظورم همین بود....دقیقا پشتم میخاره...دقیقا همین کاتون رو میخوام...یه چیزی هم میگی که ما آخر متوجه نشدیم منظورت چیه...میگی مامان یه حساسه (مثلا میگی گربه به موشه یه حساسه، این انگری برده به خوکه یه حساسه!)

آهنگ من عاشقت شدم از شاهین استو و قلبم رو تکراره از مرتضی پاشایی رو کاملا حفظ شدی و زمزمه میکنی و هنوز نشسته تو ماشین میگی لطفا شاهین استو و بعد قلبم رو تکراره...کاشکی میدونستی که قلب مامان برای تو همیشه رو تکراره و به قول خودت دنیا دنیا دوستت داره چهل و یک ماهه من (28 شهریور 93).
 

پسندها (3)

نظرات (11)

مامانی هیما
14 مهر 93 11:53
آفرین به این گل پسر باهوش که اینقدر دقیق نگاه میکنه و نقاشی میکشه ، عزیزم از دست شیطونی این بچه ها، خدا رو شکر که چیزی نشده قربونش بشم که اینجوری خوابیده
مامان نرگس
14 مهر 93 22:02
آریام جونم خدا رو شکر که چیز مهمی نبوده دلم برات تنگ شده بود خاله ای
بابا مجید
15 مهر 93 8:14
قربون پسر شیطونم بشم عاشقتم
نوشین مامان آریا
20 مهر 93 11:55
پیشی خوشگل چطوری دست کوچولوتو بوس که درد گرفت
مامان محمد پارسا
30 مهر 93 0:04
سلام مامانی خوبی ؟ دلم واستون یه ذره شده بود رمزتون هم فراموش کرده بودم الان اتفاقی زدم و درست در اومد خیلی دوستون دارم 41 ماهگی پسر نازم رو تبریک می گم انشاالله همیشه سلامت باشه
انیس
30 مهر 93 12:47
عزیزم الهی همیشه بلا ازش دور باشه بچه ها همینن با شیطونی های خطرناکشون گاهی کار دست خودشون و همه میدن ماشالا به جونش که انقدر باهوشه امیدوارم همیشه شاد و موفق باشه مامانی گل خسته نباشی خدا قوت مراقب خودتون باشید
زهرا (✿◠‿◠)
30 مهر 93 14:41
جانممممم عزیزمممم داغون شدی که خاله.... وای عزیزم محمد صادق هم همینطوره....میره قسمت پشتی مبل و میپپپره پایین خدا حافظ این وروجکها باشه
♥مرجان مامان آران و باران♥
19 آبان 93 16:52
ای جانم ماشالاااا عزیزممممم
آجی محمدمهدی
6 آذر 93 18:45
آرزويم اين است:ديدن اوج غرورت درصبح و رسيدن به همه ی رویایت من دعا خواهم کرد،روزهایت پرنور،شب تو مهتابي سینه ات صادق وصاف رنگ باران باشد
آجی محمدمهدی
1 دی 93 14:23
خدایا به فرشتگانت بسپاردرلحظه لحظه نیایش خویش دوستان مرا از یاد نبرند . آمین
آجی محمدمهدی
1 دی 93 14:23
تنها چيزى كه از فردا ميدانم اين است كه خدا قبل ازخورشيد بيدار است.ازاو میخواهم که قبل از همه درکنار تو باشدو راه را برایت هموار کند ... فردایت سپید