یک ماهگی
عزیز دلم پسر نازنینم، امروز یک ماه از شیرین ترین روز زندگی ما میگذره. روزی که خدا بهترین و با ارزشترین هدیه رو به ما داد.قند عسلم امروز یک ماهه شدی و تا چشم به هم بزنیم تو برای خودت مردی شدی کوچولوی من. مامان تصمیم گرفته که از روز تولدت تا هر وقتی که بتونه اتفاقات روزانه و هر کار جدیدی رو که یاد میگیری، یادداشت کنه. دلم میخواد روزی که داماد میشی این یادداشتها رو بهت بدم چون فکر میکنم اون زمان حرفهای من رو بهتر درک میکنی.
آریام فرشته کوچولوی یک روزه که از بیمارستان اومده
این یک ماه پر از خوبی بود،پر از عشق و هیجان زندگی. تو ماهی که گذشت، عسل مامان و بابا هم حسابی بزرگ شد. میتونی سرت رو به اطراف بچرخونی. به صدا هم حساس شدی و به صداهای بلند عکس العمل نشون میدی. به شعرها و لالاییهایی که مامان برات میخونه با دقت گوش میکنی و آروم میشی. هنوز نمیتونی چهره رو خوب تشخیص بدی ولی حرکت موها و لبها رو دنبال میکنی و دوست داری. گاهی وقتها برای بعضیها غریبی میکنی و گاهی هم لبخند میزنی. بعضی وقتها هم صداهایی شبیه ناله کردن از خودت درمیاری که فکر میکنم یه جورایی تمرین حرف زدن باشه. اما بیشتر غرش میکنی. هر وقت که صدای غرش از خودت درمیاری ما شیرکوچولو صدات میزنیم و کلی میخندیم. عاشق حمام کردن و آب بازی هستی و وقتی حمامت میکنیم، چند ساعتی راحت میخوابی.
آریام فینگیلی پنج روزه که برای اولین بار پستونک خورد
مامان و بابا هم برای نگهداری از تو چیزهای زیادی یاد گرفتند و حالا خیلی بهتر از روزهای اول میتونند از تو مراقبت و نگهداری کنند. گریه هات برامون آشنا شده و میدونیم که هر کدوم یعنی چی؟! البته گاهی هم اونقدر شدید گریه میکنی که ما اصلا نمیدونیم باید چیکار کنیم. آرزو میکنم 120 سال سلامت و پایدار و شاد باشی عزیز دلم.
آریام گل پسر یک ماهه