آریامآریام، تا این لحظه: 13 سال و 10 روز سن داره

آریام عشق زندگی مامان و بابا

شیطون و لجباز!

1392/12/22 23:24
نویسنده : مامانی
1,405 بازدید
اشتراک گذاری

از بس فیلم عروسی ما رو نگاه کردی، حالا خودت برای انگری بردهات عروسی میگیری. با دستبندهای مامان یکی رو عروس میکنی و یکی هم داماد. بعد هم آهنگهای فیلم عروسی رو براشون میخونی...

از خرگوش کارتون پو هم یاد گرفتی بگی عزیزم...راه میری و میگی عزیزم، نازی مامانم، بابای مجید خودم. چند وقتی هم میگفتی میشه برام یه کاری انجام بدین، میشه برام یه زحمتی بکشین...وقتی هم میخوای باهات بازی کنیم میگی میای بازی، باشه، چشم...

پارسال هم با همین درخت تو پارک پردیسان عکس داری

عاشق کارتون اسکار شدی و میگی من اسکار پاستیلی هستم. مامان هم روباهه (چون مژه های بلند داره و از نظر تو هر موجودی با مژه های بلند و مشخص خانومه). بابا هم برات کلی کارتون اسکار دانلود میکنه و دوتایی با هم تماشا میکنید.

خیلی شیطون و بازیگوش شدی...سرگرم کردنت تو خونه خیلی سخت شده. فقط یه نفر باید از صبح تا شب باهات بازی کنه. خستگی هم که برات معنی نداره. روزهایی که با پدر جون هستی، چند ساعت بی وقفه بازی میکنی و میدوی...اما باز هم تا ساعت دوازده شب بیداری! گاهی وقتها هم به شدت لجبازی میکنی و حسابی ما رو حرص میدی...بعد خودت میگی عصبانی هستی!

اونقدر برات از همه چی قصه تعریف کردم (هر شب یه قصه فی البداهه) که میتونم یه کتاب چاپ کنم...قصه لیوان، جوراب، گل، کفش، موش، مورچه، زنبور، قاب عکس...من خوابم میگیره اما میبینم هنوز دو تا چشم گرد و سیاه داره نگاهم میکنه و منتظره یه داستان دیگه است!

بالاخره یه برف درست و حسابی اومد و ما رفتیم برف بازی..اما تو از برفی که به دستت چسبید، اصلا خوشت نیومد و گفتی بریم خونه...واسه همین آدم برفی کوچولوشد.

اما با تمام شیطنت هات بیشتر از همه دنیا دوستت دارم سی و چهار ماهه شیرینم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان محمد پارسا
9 اسفند 92 13:51
سلام عزیزم ناز این پسر برم من ماشاالله هر روز که بزرگتر میشه شیرین تر میشه نازی مامانی پارسا فقط یکی از فیلم های باب اسفنجی رو دوست داره که زبون اصلی هست و در مورد کریسمس هست بیشتر از فیلم به عروسک باب و پاتریک علاقه منده . در ضمن شما لطف دارید نسبت به ما ما هم ارادتمندیم
مامانی هیما
10 اسفند 92 11:05
وای چه قشنگ حرف میزنه این پسمل خوشگل ای جانم دل ضعف رفت از همه خوش زبونی
نوشين مامان آريا
14 اسفند 92 10:32
سلام سلام خيلي دلم براتون تنگ شده بود آريام نازم خوبي خاله ايشااله هميشه خوب باشي چه عكس هاي قشنگي تو روزاي برفي انداختي عزيزم آدم برفيت هم خيلي قشنگ شده. شيطون بلاي نازنازي
مامان محمد پارسا
21 اسفند 92 21:41
دلم براتون تنگ شده کجایید پس؟؟؟؟
مامان روانشناس
22 اسفند 92 6:25
سلام عزیزم این لجبازی ها کاملا طبیعی هست در این سن اصلا نگران نباش دوست عزیزم
مامان آرشیدا
23 اسفند 92 23:24
عاشقتم کوچولوی شیرین زبون
نیم وجبی
26 اسفند 92 18:32
ای جووونم چقدر شیرین شدی آریام جونم خیلی خیلی دلم برات تنگ شده بوود گل پسری
سمیرا مامان آنیتا
28 اسفند 92 12:04
میگم عین آنیتاس ها یعنی دقیقا اون سرگرم کردنشون و قصه گفتن و اینها عزیزم سال خوبی رو برای خانواده گلتون آرزو میکنم .. امیدوارم بهترینها براتون رقم بخوره
مامان محمد پارسا
28 اسفند 92 18:40
سلام دوست عزیزم پیشاپیش سال نو رو به شما و خانواده محترم تبریک عرض می کنم امیدوارم سال خوبی داشته باشید
آجی محمدمهدی
28 اسفند 92 20:20
خــــدایا ! تقدیر خوبان را در بهــــار سبز و خرم ، آنگونه زیبا بنویس که جز لبخند آنها،چیز دیگری نبینم ســــال نو مبارک
✿♥✿ محمدپارسا دردونه ی مامان و بابا ✿♥✿
28 اسفند 92 23:14
مناسبتها را بهانه ای کنیم تا از آنان که دوستشان داریم یادی کنیم . سال نو مبارک ...