آخرین ماه سال 92
شروع آخرین ماه سال همزمان شد با مهد کودک رفتنت. همون مهد و مربی قبلی. این بار فقط دو روز طول کشید تا به مهد عادت کنی و من از روز سوم با خیال راحت برمیگشتم . البته هنوزم نیمه وقت میری و بعد از ناهار میای خونه. تو این یه ماه، عادت کردی که خودت با اسباب بازیهات بازی کنی و دیگه کمتر همبازی میخوای...م! بعضی روزها پیاده برمیگردیم و تو مسیر با هم شعر میخونیم و میدویم، البته فقط تو پیاده رو چون اصلا اجازه نمیدی تو خیابون راه بریم. از خرید و خیابونهای شلوغ هم اصلا خوشت نمیاد و زود خسته میشی و میگی برگردیم خونه...راستی مجموعه انگری بردهات کاملتر شد و انگری برد پشمالو رو هم پیدا کردیم و دیگه تقریبا همه عروسکهاش رو داری...
عکسها تو حیاط مهد کودکه..خواستی از کیف انگری بردت هم عکس بگیرم، اما تو عکس مشخص نمیشد
برخلاف میلم پای باب اسفنجی هم به خونه ما باز شد و تو کلمه به کلمه ضبط کردی (البته این درمورد همه کارتونها و آهنگهایی که میشنوی، صدق میکنه). چند روزی فقط میگفتی من یه مردم، یه مرد تمام کمال (عیار)، کوچولو...و چند مورد ناخوشایند که خوشبختانه خیلی زود ترک کردی. الان فکر میکنم سی دی خمیر بازی آریا رو بیشتر از تمام سی دیهات نگاه میکنی و دیگه چیزی نداره که حفظ نباشی. هر در بسته ای هم باید باز بشه تا به قول خودت ببینی چی داره، چی نداره! حالا تا 15 میشماری و تا ده هم به انگلیسی بلدی. دیگه من چیزی یادت نمیدم چون تو مهد هم آموزش زبان داری و فکر میکنم برات کافی باشه.
شبها که میخوابی، من غرق تماشات میشم و به خودم میگم این همون پسر کوچولوی خودمه که تا شیر نمیخورد، محال بود بخوابه. حالا اونقدر بزرگ شده که در مورد همه چی نظر میده و میخواد خودش کاراش رو انجام بده و دیگه دوست داره تنها بخوابه...چقدر دلم برای روزهایی که فندق صدات میکردیم، تنگ شده...
هفته آخر تو مهد به بچه ها سبزه دادند و تو با هیجان به همه میگفتی امروز بهم سبزی دادند. خودم هم سبزه گذاشتم و تو هر روز چک میکردی که چقدر بزرگ شدند. امسال عید با سالهای دیگه فرق داره و تو عید و سفره هفت سین رو درک میکنی و منتظری که با هم سفره بچینیم. امروز (28 اسفند) که سی و پنج ماهگیت تموم شد، یک روز مونده به تحویل سال و یک ماه فاصله داریم تا تولدت. سال 92 هم تموم شد با تمام روزهای خوب و بدش. دعا میکنم سال نو، سال بسیار خوبی برای همه باشه و تمام بچه ها سالم و شاد باشند.
مامان امشب خوابش نمیاد.برای فردا هیجان و استرس دارم. بیست ساعت مونده به تحویل سال...
خدایا حول حالنا الی احسن الحال