آریامآریام، تا این لحظه: 13 سال و 11 روز سن داره

آریام عشق زندگی مامان و بابا

آخرین ماه سال 92

1393/1/16 14:26
نویسنده : مامانی
1,230 بازدید
اشتراک گذاری

شروع آخرین ماه سال همزمان شد با مهد کودک رفتنت. همون مهد و مربی قبلی. این بار فقط دو روز طول کشید تا به مهد عادت کنی و من از روز سوم با خیال راحت برمیگشتم . البته هنوزم نیمه وقت میری و بعد از ناهار میای خونه. تو این یه ماه، عادت کردی که خودت با اسباب بازیهات بازی کنی و دیگه کمتر همبازی میخوای...م! بعضی روزها پیاده برمیگردیم و تو مسیر با هم شعر میخونیم و میدویم، البته فقط تو پیاده رو چون اصلا اجازه نمیدی تو خیابون راه بریم. از خرید و خیابونهای شلوغ هم اصلا خوشت نمیاد و زود خسته میشی و میگی برگردیم خونه...راستی مجموعه انگری بردهات کاملتر شد و انگری برد پشمالو رو هم پیدا کردیم و دیگه تقریبا همه عروسکهاش رو داری...

عکسها تو حیاط مهد کودکه..خواستی از کیف انگری بردت هم عکس بگیرم، اما تو عکس مشخص نمیشد

برخلاف میلم پای باب اسفنجی هم به خونه ما باز شد و تو کلمه به کلمه ضبط کردی (البته این درمورد همه کارتونها و آهنگهایی که میشنوی، صدق میکنه). چند روزی فقط میگفتی من یه مردم، یه مرد تمام کمال (عیار)، کوچولو...و چند مورد ناخوشایند که خوشبختانه خیلی زود ترک کردی. الان فکر میکنم سی دی خمیر بازی آریا رو بیشتر از تمام سی دیهات نگاه میکنی و دیگه چیزی نداره که حفظ نباشی. هر در بسته ای هم باید باز بشه تا به قول خودت ببینی چی داره، چی نداره! حالا تا 15 میشماری و تا ده هم به انگلیسی بلدی. دیگه من چیزی یادت نمیدم چون تو مهد هم آموزش زبان داری و فکر میکنم برات کافی باشه.

شبها که میخوابی، من غرق تماشات میشم و به خودم میگم این همون پسر کوچولوی خودمه که تا شیر نمیخورد، محال بود بخوابه. حالا اونقدر بزرگ شده که در مورد همه چی نظر میده و میخواد خودش کاراش رو انجام بده و دیگه دوست داره تنها بخوابه...چقدر دلم برای روزهایی که فندق صدات میکردیم، تنگ شده...

هفته آخر تو مهد به بچه ها سبزه دادند و تو با هیجان به همه میگفتی امروز بهم سبزی دادند. خودم هم سبزه گذاشتم و تو هر روز چک میکردی که چقدر بزرگ شدند. امسال عید با سالهای دیگه فرق داره و تو عید و سفره هفت سین رو درک میکنی و منتظری که با هم سفره بچینیم. امروز (28 اسفند) که سی و پنج ماهگیت تموم شد، یک روز مونده به تحویل سال و یک ماه فاصله داریم تا تولدت. سال 92 هم تموم شد با تمام روزهای خوب و بدش. دعا میکنم سال نو، سال بسیار خوبی برای همه باشه و تمام بچه ها سالم و شاد باشند.

مامان امشب خوابش نمیاد.برای فردا هیجان  و استرس دارم. بیست ساعت مونده به تحویل سال...

خدایا حول حالنا الی احسن الحال

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان محمد پارسا
2 فروردین 93 13:19
سلام عزیزم سال نو رو به شما و پسل ناز و خانواده محترمتون تبریک می گم انشاالله سال خوبی داشته باشید و به تموم آرزوهای شیرینتون برسید فدای این گل پسر بشم که این همه شیرین شده پسر گلم سی و پنج ماهگیت مبارک و پیشاپیش تولدت مبارک یه تیر چند نشون مامانی
سمیرا مامان آنیتا
3 فروردین 93 22:52
عیدتون مبارک دوستای گلم قربون این آریام قشنگم با اون تمام کمالش
مامان محمد پارسا
6 فروردین 93 23:45
قربون دوستای نازم
مرضیه
16 فروردین 93 16:09
سلام دوست خوبم و سلام به روی ماه پسری که دیگه میره مهد ایشالا دانشگاه رفتنت ساله نو بر شما مبارک ایشالا که ساله خوبی در پیش داشته باشی و سلامتی و خوشی قسمت شما تو این سال و همه سال باشه آریام مامانت خیلی عکسای قشنگی ازت میگیره دستش درد نکنه
مامانی هیما
17 فروردین 93 13:21
سال نو مبارک عزیزم انشااله همیشه شاد و خرم باشید،چه عکسهای خوشگلی دلمون براتون تنگ شده بود
عسل و غزل
18 فروردین 93 1:40
پسر خوشگلم سال نوت مبارک.چقد بزرگ شدی هزار ماشالا دوستم یادت نره برای این گل پسر خوشگل و بلاو شیرین زبون اسفند دود کنی.میبوسمتون هزار تا.
مامان آراد(خاطره)
18 فروردین 93 21:57
فرا رسیدن نوروز باستانی، یادآور شکوه ایران و یگانه یادگار جمشید جم بر همه ایرانیان پاک پندار، راست گفتار و نیک کردار خجسته باد . . .
مامان مهسا
19 فروردین 93 1:05
سلام خیلی ممنون منم شما رو لینک کردمچه اقا پسر ی دارین هزار ماشالله
مامان تارا و باربد
24 فروردین 93 14:28
تمام کمال شاد باشید و سلامت
نوشين مامان آريا
25 فروردین 93 14:14
عزيز دلم چند باري اومدم نتونستم پيام بذارم ايشااله امسال بهترين سال براتون باشه و روزهاتون رنگي سال نو مبارك كوچولوي شيرين