هوای خنک و دلچسب جواهرده
چند وقتی بود که تصمیم داشتیم بریم جواهرده (ییلاق رامسر). بالاخره این بار همه چیز مهیا شد و همراه با مامان جون و عمه ها رفتیم ییلاق. چه هوایی بود خنک و سرشار از اکسیژن. مه دامنه کوهها رو سفید کرده بود و سبزی درختها پشت مه گم شده بود. طبیعت اونجا کاملا بکر و دست نخورده بود و وقتی از دور نگاه میکردی، مثل این بود که داری به یه تابلو نقاشی نگاه میکنی. با این شرایط پسر کوچولوی ما فقط دوست داشت شیر بخوره و بخوابه. فکر میکنم اگه یه هفته اونجا میموندیم، قند عسل ما حسابی تپل و مپل میشد. هر بار که برای پیاده روی میرفتیم، تو زود خوابت میگرفت و مامان مجبور میشد هر جا که بود، بهت شیر بده. حالا وسط دشت یا روی تخته سنگهای کوه. هر وقت هم که خوابت میبرد، همه برای بغل کردنت صف میکشیدن. سفر خیلی خوبی بود و به همه خیلی خوش گذشت (بیست و هفتم مرداد ٩٠).
آقا پسری کنار دریاچه قو
آریام کوچولو تو بغل عمو علی
الهی مامان فدای اون نگاه عمیقت بشه
پسر فندقی وسط دشت پر از مه
مامان قربون اون اخمت بشه عزیزم