آریامآریام، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

آریام عشق زندگی مامان و بابا

عکسهای پنج ماهگی پسر فندقی

این هم چند تا عکس تابستونی از پنج ماهگی پسر خوشگلمون   آریام کوچولو با آخرین مدل مو    زنده باد پسر کوچولو    الهی مامان فدای نگاه مظلومت بشه        آدم دلش میخواد این عسل رو بخوره    آریام خوش تیپ   ...
7 ارديبهشت 1392

شش ماهگیت مبارک پسر عزیزم

آریام کوچولوی مامانی نیم سالگیت مبارک امروز شش ماه شدی عزیز دلم و داری کم کم برای خودت مردی میشی. حالا دیگه کاملا هوشیار شدی و نسبت به همه چیز واکنش نشون میدی. اطرافیانت رو خوب میشناسیی، ولی همیشه دنبال مامان میگردی. حالا میتونی دو یا سه بار پشت سر هم غلت بزنی و دائم سعی میکنی بلند بشی.دستهای کوچولوت برای گرفتن اجسام دقیق و قوی شدند. در ضمن دستهای خوشگلت رو شناختی و قبل از هر کاری اول با دقت به اونها نگاه میکنی. وقتی من و بابا با هم صحبت میکنیم  تو هم سعی میکنی با یه لحن خاصی با ما حرف بزنی. پسر فندقی، تو این شش ماه به من و بابا خیلی خوش گذشت و روزهای شیرینی در کنار هم داشتیم و زندگیمون با وجود نازنینت از همیشه قشنگتر شد. آری...
7 ارديبهشت 1392

اولین غذای پسر کوچولوی ما

بالاخره آریام عسل ما هم شش ماهگی رو به سلامتی پشت سر گذاشت و حالا میتونه به جز شیر مامان غذای دیگه هم بخوره. آریام خوشگلم اولین سوپش رو که ماهیچه، هویج، سیب زمینی، برنج و جو بود با اشتها خورد. وقتی اولین قاشق سوپ رو خوردی شک داشتم که باز هم میخوای یا نه؟ آخه آقای دکتر گفت غذات باید تا یک سالگی بدون چاشنی باشه. ولی بعد از چند ثانیه دستت رو بردی طرف ظرف غذا و دست و پا زدی و فهمیدم که خوشت اومده و دوست داشتی. اما اصلا از فیرینی خوشت نیومد و فکر کنم باید چند بار بخوری تا به طعمش عادت کنی عزیزم. آب سیب و لیمو شیرین هم جز خوردنیهای مورد علاقه ات هستند. نوش جونت قند عسل مامان.     آریام عسل مامان بعد از خوردن سوپ  &...
7 ارديبهشت 1392

دوستت دارم پسر قشنگم

تو قشنگترین فرشته کوچولویی هستی که خدا فرستاد تا زیباترین بهانه زندگی مامان و بابا بشی. قند عسلم فقط میخوام بهت بگم خیلی خیلی دوستت دارم، اونقدر زیاد که فقط خدا میدونه و بس. هر بار که بغلت میکنم و میبوسمت، خدا رو هزار بار برای داشتنت شکر میکنم. عاشق اون نگاه شیرین و صدای خنده هاتم. هر وقت خسته میشم، عطر تنت همه خستگیهام رو از یادم میبره و احساس میکنم دوباره زنده شدم. عزیز دلم، نفس مامان به اندازه همه خوبیهای دنیا دوست دارم.       ...
7 ارديبهشت 1392

تمرین گرفتن

کلوچه مامان بالاخره بعد از چند روز تلاش و تمرین، امروز موفق شدی جغجغت رو خودت بگیری و تکون بدی. در ضمن چند روز میشه که هر چیز نرمی که بدستت میرسه، میگیری و میخوای بخوریش. بخصوص حوله حمومت! از حالا باید خیلی بیشتر مواظبت باشم کوچولوی مامان (نهم مرداد ٩٠). ...
7 ارديبهشت 1392

پیاده روی

امروز برای اولین بار سه تایی رفتیم پارک برای پیاده روی. اما ده دقیقه نشده  آقا پسر شیطون ما تو آغوشی و تو بغل بابا خوابید تا نزدیک رفتن و نشد که ورزش بکنه! (چهارم مرداد ٩٠).          ...
7 ارديبهشت 1392