آریامآریام، تا این لحظه: 13 سال و 24 روز سن داره

آریام عشق زندگی مامان و بابا

هر روز صبح

1391/9/29 20:35
نویسنده : مامانی
787 بازدید
اشتراک گذاری

صبح وقتی چشمهای قشنگت رو باز میکنی، من هستم و تو و عشق کودکی که بیشتر از هرکسی دوستش دارم. دست میندازی گردنم و صورت قشنگت رو تو بغلم قایم میکنی و بعد ازچند ثانیه نگاهم میکنی، لبخند میزنی و یه نفس عمیق میکشی....اینجوری روز من شروع میشه...با عشق تو، با دیدن نگاه تو و با تنفس هوای تو. وقتی هم بابا خونه باشه، یک لحظه ازش دور نمیشی...حتی وقتی برای یه چرت کوتاه میخوابه، میری کنارش و سرت رو میذاری رو دستش و میبوسیش...بابا بی خیال همه خستگی واستراحت میشه که عشق تو و با تو بودن براش کافیه....

برای ما این عکس زیباترین تابلوی نقاشی که میشه کشید

و اما این روزها...از وقتی اومدیم خونه جدید، دیگه با عروسک الاغ و زرافه ای که خیلی دوست داشتی، کاری نداری. حتی یه بار هم سراغشون نرفتی. در عوض با یه سری جدید حیوانات، حسابی سرگرمی. روزی هزار بار اونها رو میچینی کنار هم...روی کمدت، زیر مبل و از همه بیشتر روی میز تلویزیون. بعد انگشت ما رو میگیری تا به ما هم نشون بدی وتشویقت کنیم. وقتی دنبال اسباب بازیهات میگردی مثل ما خم میشی و زیر مبل و میز و تخت، دنبالشون میگردی.

نمیدونم از کی یاد گرفتی رو نوک پنجه راه بری. خودت که کلی ذوق میکنی و میخندی. گاهی وقتها هم دور خودت میچرخی و هر چی میگیم نچرخ، اونقدر ادامه میدی تا سرت گیج بره.... وقتی با کالسکه میریم گردش با هر کسی که از کنارمون رد بشه، بای بای میکنی. به نی نی هم که میگفتی نانا و حالا میگی نونو. هر بچه ای از کنارت رد بشه، با صدای بلند و با تمام قدرت، صداش میکنی نونو.

این جوری نوک پنجه راه میری یا میایستی و مشغول چیدن عروسکهات میشی

کافیه یه شخصیت کارتونی یا یه کسی یا چیزی تو کتابهات، اوخ بشه...فورا میبوسیش.اگه سرت، دستت، پات یا ....آسیب ببینه، میگی اوه اوه و میای تا ما بوسش کنیم. خوب میشی، حتی اگه خیلی دردت گرفته باشه. ولی اگر حواسمون نباشه و بوست نکنیم، گریه هایی میکنی که بیا و ببین. اگر هم چیزی طبق خواسته ات نباشه، قهر میکنی. یا میخوابی رو زمین، یا میری سمت دیوار و صورتت رو میچسبونی بهش و ما متعجب که این کارا رو از کی یاد گرفتی؟! میخوای 5 تا توپ رو با هم برداری..میگیم نمیشه...جیغ میزنی و گریه میکنی. ما هم مجبور میشیم هر جور شده 5 تا توپ رو بدیم دستت. به این میگن درماندگی در تفهیم موضوعات بسیار ساده به یه پسر بچه شیطون و یک دنده....

اینجا هم پارک پردیسان و اولین آهویی که دیدی. البته خودت میگفتی "آدوو"

نقاشی کشیدنت رو دوست دارم، اما خدا نکنه دست ما خودکار ببینی....عاشق نقاشی شدی. البته خودکار رو به مدادرنگی یا مداد شمعی و دفتر و جزوه های مامان رو به دفتر نقاشیت، ترجیح میدی. واسه همین مجبورم همه چی رو بذارم در مرتفع ترین مکان تا دستت نرسه. تو هر صفحه هم فقط چند تا خط میکشی و بعد میری سراغ صفحه بعد. شروع کردی به شمردن، ولی تو اعدادت فقط  دو هست و ده.

لوگوهای نقاشیت رو دوست داری و سعی میکنی باهاشون نقاشی بکشی

وقتی با بابا فوتبال میبینی....هر جا گزارشگر هیجان زده میشه..تو جلوتر دستت رو میبری بالا و میگی گل. من بیچاره شدم از این تب فوتبال خانگی....

و مهمتر از همه اینکه با همه مهربونی و همه رو ده تا دوست داری. اما من احساس میکنم به مامان و بابا عشق خاصی داری...انگار اونقدر بزرگ شدی که بفمهی  آغوش مامان، امن ترین جای دنیاست و بهترین پشتیبانت، دستهای مهربون بابا.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

نوشين مامان آريا
6 آذر 91 10:59
آريام جون مثل هميشه دوست داشتني . عزيزم بزرگ شدي پشت ميز مي شيني و نقاشي مي كني آفرين پسر ناز . بوس بوسسسسسسس
مامان ابوالفضل
7 آذر 91 1:35
سلاممممممممممممممم ای جانمممممممممممممم قربون این همه نانازی برم من
زهرا (✿◠‿◠)
7 آذر 91 19:47
پست خیلی قشنگی بود! کیف کردم از خوندنش! فقط این عکس اولی انگاری طفلی گیر کرده!!!! قربونش برم... هه هه هه هه! تب فوتبال و خوب اومدی!بامزه بود!
زهره مامان آریان
7 آذر 91 22:12
آخه فداش بشم انگاری لای درخت گیر افتاده. بچه ها اکثرشون تو یه سن خاصی قفط رو پنجه راه میرن.بس که وروجکن. قربون اون ده تات بشم.خاله رو چند تا دوست داری؟؟؟ آریان همه چی زیادش پنج تاست
مامان آراد(خاطره)
8 آذر 91 0:18
ای جونم...بخورمت با شیطونیات... آفرین به پسمل مهربون و ناز... آرادی منم دقیقا همین کارارو میکنه...خدا نکنه چشمش به خودکار بیوفته..مگه کسی حریفش میشه... خاله جون همین جوری ادامه بده...من که عاشق نقاشیم.. دوست دارمممممممممممممم...بوس
مامان مرضیه
8 آذر 91 11:38
ای جونم خاله آخه من که تورو باید بخورم با این عکست خدایا این پسرو واسه ی ما نگهدار قربون نقاشی کردنت بشم خاله جون وای وقتی میگی گل چقدر کیف میکنه مامانت همش فکر میکنم کوروش هم قد تو بشه ازاین کارا کنه من میخورمش دوست دارم عزیزم مامان آریام خوشگله مواظب پسر گلت و خودت و بابا باش
مامان آرشیدا کوچولو
8 آذر 91 12:12
قبون این ناز و اداهاش وروجک رو وای عکس هاش توی طبیعت فوق العاده اند مامانی شاید آریام میخواد بالرین بشه داره از الان تمرین میمنه خب من عاشق این خودکار تو دست گرفتنشونم
خاله خاطره
9 آذر 91 0:57
الهی من فدای این نازنازی بشم من چقدر خوردنی شده ماشالله
سمیرا مامان آنیتا
11 آذر 91 14:44
عزیزدلم عکسهاش خیلی قشنگ بود .. قربون اون شمردنش بشم من
امیررضا
13 آذر 91 18:57
توپولی خوردنی
عسل و غزل
17 آذر 91 22:30
خیلی دلم میخوام ببینمت نفسم .خوش به حال مامانی و بابایی که نی نی نازی مثل تو دارن.