خروس نگو یه ساعت
دردونه من، از چند روز بعد از تولدت مامان سعی کرده هر روز برات کتاب شعر و قصه بخونه گرچه از وقتی تو دلم بودی این کار رو میکردم. امروز فهمیدم بین کتابها، خروس نگو یه ساعت رو از همه بیشتر دوست داری. به صفحات کتاب نگاه میکردی و وقتی من صدای حیوونها رو میگفتم، تو هم سعی میکردی با اون لبهای خوشگلت ادای من رو دربیاری. تا حالا از صدای آقا خروسه از همه بیشتر خوشت اومده و وقتی میگم قوقولی قوقو، میخندی فینگیلی مامان (نوزدهم تیر 90). زنده باد آقا خروسه ...
نویسنده :
مامانی
0:46