ما برگشتیم خونه
این روزها خیلی سعی میکنی حرف بزنی، خیلی چیزها میگی که برای ما زیاد مفهوم نیست، اما همه کلماتت و لحن بیانت رو دوست داریم. وقتی میخوای ما رو راضی کنی...با یه لحن خاصی میگی مامان جان و بابا جان که ما از خستگی هم میخکوب زمین شده باشیم، گوش به فرمانت میشیم. گاهی هم به من میگی مامانم و مجبورم میکنی اونقدر بوست کنم تا کلافه بشی. عزیزم بیست و یک ماهگی رو هم پشت سر گذاشتی و بالاخره اولین دندون نیشت بعد از کلی اذیت کردن سر زد، بالا سمت چپ. باقی دندونهات هم به زودی درمیان...لثه هات کاملا متورم هستند و گاهی به خاطر همین درد و تورم، بهانه گیریهات به اوج میرسه و متاسفانه هر چی دم دستت باشه پرتاب میکنی. عاشق ددر رفتن شدی که البته منظورت از دد...
نویسنده :
مامانی
15:35