دو ساله نیمه شدی عزیزتر از جانم
دو ساله نیمه شدی پسر مهربونم....و برای مامان و بابا همین کافیه که تو رو برای همه لحظه های زندگیشون دارند. لحظه هایی که با بودن تو پر شده از شادی و خوشبختی و خوبی. وقتی با دستهای کوچولوت نوازشم میکنی، وقتی خونه پر میشه از صدای خنده هات، وقتی میگی مامان دوستت دارم، عاشقتم، وقتی میگی بابا قربون چشمهات بشم، سبزه...ما تو اوج آسمونها شیرین ترین روزهای زندگی رو تجربه میکنیم... بعضی روزها که حسابی سرحال هستی...تا بابا میاد خونه، میری در رو باز میکنی و میگی بفرمایید خونه، خوش اومدی، سلامت باشی...بعد هم میگی خوب بابا چه خبر..و مثل بابا عاشق نون خامه ای هستی. گاهی میای میگی مامان بیا با هم حرف بزنیم...منم شروع میکنم به تعریف...تو هم ده ثانیه...
نویسنده :
مامانی
12:34